شاید اشکال کار اینجاست که ما از برخی جملات فهم مشترکی نداریم!
همیشه گفتم،
"همه خوبن مگه اینکه خلافش ثابت بشه!"
و اگر بخواهم منصفانه به ماجرا نگاه کنم خلافش خیلی وقتا ثابت شده،
ولی من همیشه ترجیح داده ام که باور نکنم
ترجیح داده ام فراموش کنم
نه که آدم فراموشکاری باشم،
اصلا!
و نه حتی از روی سادگی و یا به قولی بعضی حماقت!
نه به این دلیل که به آن انسانها احتیاج دارم
نه به این دلیل که برایم عزیز بوده اند
و نه به این دلیل که لایق مهربانی اند،
-که حتی به نظر من آدمهایی که در زندگی سعی میکنند به روحت زخم بزنند بیشتر از هرچیزی لایق دلسوزی و ترحم اند تا مهربانی یا حتی خشم!_
فقط یک دلیل وجود دارد که میتواند در بدترین شرایط مرا مجاب کند بدی دیگران را نادیده بگیرم یا از رفتارهای عجیبشان خیلی هم شگفت زده نشوم،
و آن ارزشیست که من برای آرامشم قائلم...
"همه خوبن مگه اینکه خلافش ثابت بشه"
چون هیچ انسان عاقلی بخاطر ترس از بدی عدهای قلیل خودش را از دریای محبت انسانهای اصیل محروم نمیکند...
بازدید : 517
دوشنبه 30 شهريور 1399 زمان : 4:37